خط نوشته های درهم

۴ مطلب با موضوع «روزمره گی ها» ثبت شده است

این ماشین هم نرمه، هم گرمه

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ق.ظ
همیشه به دلبر می گفتم آزمون سختی خدا معمولا کوتاهه. آزمون خوشی های خداس که سال های سال طول می کشه. معمولا آدما توی آزمونای خوشی ها مردود میشن. وقتی خوشی زیر دلشون میزنه خدا و پیغمبرو یادشون میره. درسته که آدم گرسنه دین و ایمون نداره ولی همیشه یه چشمش به آسمون هست که یه برکتی بیفته توی زندگیش ولی آدمی که همه چیزو با پولش میخره چی؟ دنیا فقط مادیات شده و هر چیزی بخوای با پول به دست میاری. آدم پولدار دیگه به خدا نیازی نداره...مگه فقط لحظه های قطع امید...

عندلیب و مندلی

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ
دلبر مدتی گیر داده بود بزغاله می خواهد. وقتی دکتر گفت که اصلا بزغاله را نمی شود نگه داشت فهمیدیم که تا الان بزغاله ندیده است. مرغ مینا هم که هم گران بود و هم سرت را می خورد. مدتی گیر داده بود که برایش جوجه بخرم. جوجه، جوجه حنایی، سرخ و زرد و حنایی...

یک روز که توی بازار رفتم دنبالش، گفت: به این فروشنده گفتم وقتی بیای برام اردک می گیری. دو تا از شیطان هایش را خریدیم. همان اول رویشان اسم گذاشت. عندلیب و مندلی.

هر روز صبح زودتر بیدار می شود و غذایشان می دهد. باهاشان صحبت می کند. وقتی می بیند که حوصله شان سر می رود او هم شروع می کند به جیک جیک و کواک کواک...

به رد دیروز نمی رسم...

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

همیشه عقبم. هیچ وقت به رد دیروز نمی رسم. روزهای می آید و می رود. به قول ما رفت و آمد می کند ولی یادم هم نمی آید که چند روز و چند ماه گذشته است. فقط تعداد قسط های مانده از هر وامم را می دانم. می دانم که 13 ماه دیگر یکیشان تمام می شود و 18 ماه دیگر دوتای دیگرشان. آمار روزهایم را هم با روز بازپرداخت تسهیلات و قسط های خانگی می دانم. 20 و 26 و آخر هر ماه.


چقدر دوست دارم که این 18 ماه هر چه زودتر تمام شود و یک مقدار هم زندگی کنم. مقداری هم به خودمان برسیم. مقداری هم لذت ببریم. البته بعد 18 ماه باز باید به فکر ماشین بود.

مقدمات عید نوروز(1)

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ق.ظ

دلبر جمله ای از نادر را به خاطرم آورد که می گفت: «با جامه ی نو، چارق نو نپوش، کمال غصه می آورد.»


عید امسال می خواهم با کمک دلبر، قدری متفاوت باشیم. مثلا می خواهم عکسی دو نفری بگیرم و توی خانه مان بزنم. سال ها می گذرد و هر سال یک عکس دونفری روی دیوار خانه ما کوبیده می شود. تا سال های زندگیمان را فراموش نکنیم. تا پیر شدنمان را مدام ببینیم و یادمان نرود که هر سال داریم به سال های آخر نزدیک تر می شویم.