خط نوشته های درهم

سربازی / روز دوم (1)

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

همشهری


اولین سوالی که دو غریبه از هم می پرسند این است: «بچه کجایی؟» اصلا مهم نیست که هم محله باشی. کافیست که در روستایی در 100 کیلومتری شما زندگی کند، ولی باز هم همشهری به حساب می آید و حسابش از بقیه افراد جدا می شود. این در حالی است که قبلا در شانه خودت راه نمی دادی با همچین کسانی دو دقیقه اسپیکینگ کنی ولی الان حتی برای سرویس رفتن هم از او جدا نمی شوی. سربازی روز دوم، تاریخ تحریر: یکشنبه؛ 2/12/90

به رد دیروز نمی رسم...

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

همیشه عقبم. هیچ وقت به رد دیروز نمی رسم. روزهای می آید و می رود. به قول ما رفت و آمد می کند ولی یادم هم نمی آید که چند روز و چند ماه گذشته است. فقط تعداد قسط های مانده از هر وامم را می دانم. می دانم که 13 ماه دیگر یکیشان تمام می شود و 18 ماه دیگر دوتای دیگرشان. آمار روزهایم را هم با روز بازپرداخت تسهیلات و قسط های خانگی می دانم. 20 و 26 و آخر هر ماه.


چقدر دوست دارم که این 18 ماه هر چه زودتر تمام شود و یک مقدار هم زندگی کنم. مقداری هم به خودمان برسیم. مقداری هم لذت ببریم. البته بعد 18 ماه باز باید به فکر ماشین بود.

دعواهای زن و شوهری

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ب.ظ
چند روزی از ازدواجم نگذشته بود که به یک سفر 5 روزه رفتم. یک روحانی توی یک روستای دور افتاده آمده بود به اردوهای جهادی. وقتی فهمید که تازه ازدواج کرده ام بهم یک نصیحت کرد. گفت: «این روزها چه حسی نسبت بهش داری؟ وقتی اون یک اشتباهی می کنه چه طوری خودتو به نفهمی میزنی تا خیال کنه که اصلا متوجه اشتباه اون نشدی؟ این روزا چقد حواست به حرف زدنت هست که خدای نکرده ناراحتش نکنی، به قول سبزواری ها با (جانُم، چَشمُم) باهاش حرف می زنی، این روزا رو خوب یادت بسپار. مردی خوبه که همه روزای زندگیش مثل روزای اول ازدواجش باشه.»

آقایان دائم الجلسه

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ
خیلی از مسئولین در نوروز هم دائم الجلسه هستند. گرچه همه مردم و مخصوصا مسئولین تعطیل هستند، ولی جلسه بودنشان تعطیل نیست. این ها کسانی هستند که برای آسایش من و شمای نیازمند جلسه پشت جلسه می گذارند. مثل سیگاری که با سیگار قبلی روشن می شود. یکی از دستاوردهای تکنولوژی این است که آقایان در حال رانندگی، در حال تناول غذا، در حال نوشیدن قهوه صبحگاهی هم در حال جلسه هستند.

نورجهان که بود؟

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ق.ظ
همه ما افسرده و دپرسیم. کدام انسان را می شناسی که از وضع و اوضاع راضی باشد؟ چه کسی به خوبی و خوشی زندگی را می گذراند؟ کی راضی است؟ کدام زندگی با تفاهم و عشق ادامه پیدا می کند؟ کدام یک از ما افسردگی نداریم؟ هزیان نمی گوییم، بی جهت عصبانی نمی شویم، با کوچکترین حرفی از کوره به در نمی رویم، کوه صبرمان پنبه نمی شود و...

روزی حلال

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۵۳ ق.ظ

وقتی مهم برای آدما پول دار شدنه، روزی حلال توی اولویت دوم قرار می گیره. اصلا اگه حروم باشه توی گلوت گیر می کنه؟ تا الان چن نفر از این پول دارها توی گلوشون گیر کرده. همه می میرند، ثروتمندهام می میرن. من و تو هم می میریم. کی گفته اگه از یکی بدزدی زندگیت خراب میشه؟ مگه اون هایی که میلیاردی می دزدن دیگه زندگیشن جر وا جر شده؟

من کار می کنم

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۳۹ ب.ظ


من هر روز صبح زود به سر کار می روم. من کار می کنم تا پول به دست بیاورم. تا شکم زن و بچه ام را سیر کنم. کار که عار نیست. جوهر مرد است. مردی که کار نداشته باشد مثل خودکاری است که جوهر ندارد. پس هیچ وقت نمی تواند بنویسد. (حوض نقاشی)


من به کار عادت کرده ام. هیچ کس کارکردن را دوست ندارند. همه ما دوست داریم که تا لنگ ظهر بخوابیم. ما دوست داریم پای تلویزیون بنشینیم و کارمان بیکاری باشد. من هم مثل همه که کار می کنند، سرم را پایین می اندازم و کار می کنم. به کسی هم کار ندارم که کار می کند یا نمی کند.

سربازی / روز اول (5)

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ

حتی یک چوب کبریت


رسیدیم. ساعت ده و نیم بود. دو و نیم که راه افتاده باشیم، حدود هشت ساعت در راه بودیم. بیرون پادگان به صفمان کردند. هوا سرد بود. سردِ سرد. زمین سفید بود و آسمان تاریک. شال گردنی که دلبر برایم بافته بود را محکم تر دور گردنم گره زدم. حال کسی را داشتم که می خواهد خودش را خفه کند. هوا سوز داشت. همه را جمع کردند تا صدا به آخرین نفرها هم برسد. زمین سرد و مرطوب بود. باید چمباتمه می زدیم. صمیمی تر و نزدیک تر نشستیم. به این بهانه کمتر سرما می خوردیم.

مسئولان سوال هایشان را بنویسند

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

خبر: شورای شهر سبزوار صد میلیون تومان برای خرید ماشین جدید شهردار اختصاص داد.


شهرداری دارد به ورشکستگی می افتد. ماه هاست که طلبکارها پاشنه شهرداری سبزوار را از جا کنده اند. شهردار در جلسه شورا گفته بود که طلبکارها خانواده ام را تهدید کرده اند. شهرداری به زیر خط فقر رسیده است. اعضای شورای شهر چندین جلسه با طلبکاران گذاشته اند تا ریش سفیدی کنند و مهلت بیشتری به شهرداری بدهند. شهرداری برای حقوق کارمندان خویش مانده است. عیدی کارمندان هم که قوز بالای قوز شده است. شورای شهر برای تامین مالی برای بار چندم در چندماه اخیر باز هم تخفیف جرائم گذاشته است؛ حراج آخر سال...

نهادسازی به جای نهادینه سازی

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۵۹ ق.ظ

رفیقی می گفت: امام خمینی می خواست ارزش ها نهادینه شود و نه این که برای ارزش هایمان نهاد بسازیم.


تجریه نشان داده است که هر مساله ای که خودجوش، درونی و مردمی اجرا شود، بقای بیشتری دارد. مسلما 9 دی تا زمانی که به دست مردم و اراده آن ها بخواهد شور بگیرد، هر سال بهتر از سال قبل می شود ولی خدا کند که اداره جات نخواهند نخود این آش هم شوند.