خط نوشته های درهم

دعواهای زن و شوهری

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ب.ظ
چند روزی از ازدواجم نگذشته بود که به یک سفر 5 روزه رفتم. یک روحانی توی یک روستای دور افتاده آمده بود به اردوهای جهادی. وقتی فهمید که تازه ازدواج کرده ام بهم یک نصیحت کرد. گفت: «این روزها چه حسی نسبت بهش داری؟ وقتی اون یک اشتباهی می کنه چه طوری خودتو به نفهمی میزنی تا خیال کنه که اصلا متوجه اشتباه اون نشدی؟ این روزا چقد حواست به حرف زدنت هست که خدای نکرده ناراحتش نکنی، به قول سبزواری ها با (جانُم، چَشمُم) باهاش حرف می زنی، این روزا رو خوب یادت بسپار. مردی خوبه که همه روزای زندگیش مثل روزای اول ازدواجش باشه.»

البته حاجی تاکید کرد که برای خودم توجیه نیارم. می گفت زن های ما خیلی خوبند. می گفت حتی اگه خانمت اشتباهی کرد به روی خودت نیار. حتی اگه بهت فحش داد، سرش داد نکش. می گفت اگه تو خوب باشی و بهش در همه حال مهربونی بکنی، بر می گرده و خودش ازت معذرت خواهی می کنه و دیگه اشتباهش رو تکرار نمی کنه.

همه این ها به کنار ولی اگه یک زن یا مرد یک اشتباه استراتژیک یا به قول کوچه بازاری گنده بکنه، تکلیف چیه؟ نمی دونم. فقط می دونم که دوز گذشت توی خون زندگیامون کم شده. حس می کنم که من مثل روزای اول ازدواجم نیستم. حس می کنم به جای این که به این فکر کنیم که طرفمون چی دوست داره و خوشحالش می کنه، به لذت خودمون فکر می کنیم. هر چی می کشیم از دست همین منیته. بعضی از دوستان هم که کرکره را پایین کشیده اند.

اما دعواهای زن و شوهری سوژه خوبی برای نوشتن هستند. دعوا بر سر همه چی؟ دوست دارم فیلمی بسازم از دعواهای زن و شوهری. دوست دارم تحقیقی بنویسم از علت طلاق با توجه به پرونده های یک شعبه دادگستری. دوست دارم علت طلاق را با توجه به مدرک تحصیلی طبقه بندی کنم. آیا تحصیلات آکادمیک باعث می شود دلایل طلاق متقن تر باشد؟ دوست دارم آمار طلاق را با توجه به مدرک تحصیلی هم طبقه بندی کنم. آیا این درس خواندن می تواند طلاق را کاهش دهد یا قابلیت افزایش آن را دارد؟ پس این بیست سالی که درس خواندیم به چه دردی می خورد؟
  • هاشم آبادی

زندگی

نظرات  (۴)

  • بهنام عبدالهی
  • سلام مطلبت رو خوندم برام جالب بود.
    کاش تو هم به وبلاگم بیایی و نظر داده و رای دهی.
    سلام, جالب بود واقعا, سوژه خیلی گسترده ایه اما کار روش واقعا ارزش داره, افرین

    سلام

    خیلی مخلصیم

    توی تصمیم های مهم یا جاهایی که تویه دو راهی و سه راهی گیر میفتادم سعی می کردم که  ببینم که اگه مثلا فلانی (که شاید تو یه این قسمت حرفخ ای تر و کار درست تر از ما بود ) توی این موقعیت و شرایط چی کار میکرد ؟ البته یک جاهایی بودن که مثلا رفیقی ...دوستی یا آشنایی دقیقا همین شرایط (با کمی اختلاف  جزیی ) داشتن و تصمیم های اون ها برام جالب بود . مثلا حتی تصمیم های اشتباهشون هم جالب بود که ببینم مثلا فلانی که (گلاب به روتون )  خیلی بوووق بود  اون نفر توی این شرایط چی کار میکرد یا  می کنه  بعدش شاید اون کار رو انجام میدادم یا نه ولی آگاهانه و با شناخت بیشتری تصمیم می گرفتم 

     خیلی مخلصیم

    خیلی با نظر اون روحانی موافق نیستم!
    زوجهای زیادی هستند که با مرور زمان، بیشتر به هم علاقه مند می شن و به تبعش، رفتارشون هم با هم صمیمانه تر  و البته مودبانه تر می شه. دلیل این مهم هم شناخت بیشتره.
    درسته که اول ازدواج دست به عصا بودیم! ولی بیشتر از یک احساس واقعی یک ژست سفارشی گرفته بودیم! 
    ادب باید از چشمه محبت بجوشد و محبت جاری نمی شود الا به شناخت.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی