شب یلدا
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ب.ظ
هر روز توی دفترم سرک میکشی ولی خودتو آفتابی نمی کنی. امشبم که شب یلداست. شب هزار قصه ناگفته. کجاس ننه سرما که باز بقچه خاطراتشو باز کنه و توی دهنمون نقل و نبات بذاره.
کجاس قصه های دختر شاه پریون که دست ما رو بگیره و ببره توی افسانه ها. چشامونو گرم کنه و از این دنیا ببره؟
یادته یادم تو را فراموش؟ یادمونه که فراموش کردیم ولی نمی خوایم یادمون بیاد که یادمون رفته.
کجاس عمورحمان که حافظشو باز کنه و برامون غزل بخونه:
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا / کاخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست / چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است؟
کجاس قصه های دختر شاه پریون که دست ما رو بگیره و ببره توی افسانه ها. چشامونو گرم کنه و از این دنیا ببره؟
یادته یادم تو را فراموش؟ یادمونه که فراموش کردیم ولی نمی خوایم یادمون بیاد که یادمون رفته.
کجاس عمورحمان که حافظشو باز کنه و برامون غزل بخونه:
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا / کاخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست / چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است؟
- ۹۳/۰۹/۳۰