سربازی / روز اول (4)
دلم برات تنگه، تهرون ... تهرون
داشتم چرت می زدم که صدای آواز بلندگوی اتوبوس تغییر فاز داد. صدا نازک و زنانه شد
و دست های بچه ها به جنبش افتاد. خواب از سرم پرید. چند دقیقه ای گذشت که با کف و
هورای بچه ها، تلویزیون هم روشن شد. شوهای قدیمی با چهل سال خاطره.