نهادسازی به جای نهادینه سازی
رفیقی می گفت: امام خمینی می خواست ارزش ها نهادینه شود و نه این که برای ارزش هایمان نهاد بسازیم.
تجریه نشان داده است که هر مساله ای که خودجوش، درونی و مردمی اجرا شود، بقای بیشتری دارد. مسلما 9 دی تا زمانی که به دست مردم و اراده آن ها بخواهد شور بگیرد، هر سال بهتر از سال قبل می شود ولی خدا کند که اداره جات نخواهند نخود این آش هم شوند.
سوالی که ذهن من را مشوش کرده این است که کدام اداره و نهاد فرهنگی وظیفه فرهنگ کشور را بر دوش دارد؟ آیا اصلا می شود فرهنگ را تفکیک کرد و هر قسمتی از آن را به یک اداره و یک نهاد داد تا مواظبش باشند و نگذارند کسی به این فرهنگ دیرینه و پایدار خدشه ای وارد کند؟ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی وظیفه فرهنگ را دارد یا سازمان تبلیغات و یا سازمان های فرهنگی شهرداری یا امام جمعه و یا ...
اداره هایی که هیچ اراده ای از خود ندارند به چه میزان می توانند با دستورهای مکاتبه ای به داد فرهنگ برسند؟ آیا بخش نامه های واحدی که از بالا می آید می تواند مشکل فرهنگی همه کشور را حل کند؟ آیا مشکل فرهنگی در تمام کشور یکی است و راه مقابله با آن هم یکی؟ شاید از زمانی که فعالیت های فرهنگی ما اداره ای شد و انسان های فرهنگی ما کارمند شدند، خاصیت تاثیرگذاری آن ها پایین آمد؟
وقتی می خواهیم فرهنگ را ارتقا بدهیم باید فرهنگ انسان ها را ارتقا دهیم. برای ارتقای فرهنگ در انسان باید بایدها و نبایدهایش را تغییر داد و راه صواب را از ناصواب. یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر. بزرگترین آسیبی که بر نهادینه شدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما وارد شد از طرف خود تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر بود. از زمانی که امر به معروف و نهی از منکر خلاصه شد در بدحجابی و اجبار در پوشش، نگاه ها تغییر کرد. یاد حدیثی افتادم که می گفت: «کونوا دعاه الصامتین» یعنی اگر می خواهی امر به معروف کنی نباید زبانت امر به معروف کند. امر به معروفی ارزش دارد که حرف داخلش نباشد و تنها عملی باشد. با زبان امر به معروف کردن ارزشی ندارد، چه برسد به این که بخواهی با زور امر به معروف کنی.
شاید نتوان لزوم ایجاد نهادها، ادارات و موسسات فرهنگی را زیر سوال برد اما می توان به نحوه عملکرد آن ها سوال وارد کرد. شاید نیاز باشد که انقلابی درونی این آشفتگی فرهنگی را سامان دهد، انقلابی فرهنگی که بزرگتر از همه انقلاب هایمان بود است.