خط نوشته های درهم

به رد دیروز نمی رسم...

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

همیشه عقبم. هیچ وقت به رد دیروز نمی رسم. روزهای می آید و می رود. به قول ما رفت و آمد می کند ولی یادم هم نمی آید که چند روز و چند ماه گذشته است. فقط تعداد قسط های مانده از هر وامم را می دانم. می دانم که 13 ماه دیگر یکیشان تمام می شود و 18 ماه دیگر دوتای دیگرشان. آمار روزهایم را هم با روز بازپرداخت تسهیلات و قسط های خانگی می دانم. 20 و 26 و آخر هر ماه.


چقدر دوست دارم که این 18 ماه هر چه زودتر تمام شود و یک مقدار هم زندگی کنم. مقداری هم به خودمان برسیم. مقداری هم لذت ببریم. البته بعد 18 ماه باز باید به فکر ماشین بود. دو سه تا وام دو سه ساله مشکل ماشین را هم حل می کند. شاید بعد آن بشود به دل سیر از زندگی لذت برد. البته می گویند بچه هم خیلی خرج و برج دارد. شاید یکی دو سالی هم به خاطر بچه کمی بهمان سخت بگذرد. البته می گویند خدا روزی بچه را می رساند. ولی توی دهانش که نمی گذارد. باید مرد بیرون باشی و روزی را از دل جنگل تو در تو برای اهل و عیال بیاوری. شاید 7-8 سالی طول بکشد ولی به جایش خیالم راحت است که بعدش می شود به آسودگی زندگی کرد. می شود از زندگی لذت برد. کیف کرد.


البته مسلما بعد 7-8 سال خانه نقلی ما برای یک زن و شوهر و دو سه تا بچه قد و نیم قد کوچک است. آن جا باید به فکر خانه بزرگتری بود. می شود چند وام درست و حسابی گرفت و کمی هم قرض کرد و خانه بزرگتری گرفت. گرچه این پروسه 5-6 سالی طول می کشد ولی به جایش عمری است. تا آخر عمر مطمئن هستی که برای مسکن مشکلی نداری. دیگر خیالت راحت می شود. آن موقع هم که باید 13-14 سال از زندگی مان گذشته باشد. اگر خیلی ساده زیست باشیم و تا آن زمان وسایل خانه را جدید نکرده باشیم آن جا دیگر فرش نو و لباسشویی و مبل و ... بیخ ریشمان است. بچه ها هم بزرگ می شوند و درس می خوانند و پولی که مثل علف خرس است را خرج می کنند. باید کم کم تدارک ازدواج آن ها را آماده کنیم.


جهاز برای دخترها و یک زندگی و شغل برای پسر. تا این ها را سر و سامان بدهیم می شود 25 سال دیگر. حتما باید 5 سالی هم کار کنیم که مابقی عمر را با قناعت بشود سپری کرد. وقتی هم که بازنشست شویم نمی دانم با عمل قلب باز و کمر دردها چه کار کنیم. مگر می شود از عهده مخارجش در آمد. پولش به کنار. مگر دردکشیدن و مریضی مدام می گذارد لحظه ای استراحت کنی؟ مگر این دردها می گذارد لختی به حال خودت باشی. سن از شصت گذشته است. فشار به شصت جای آدم می آید. کم کم بچه ها باید دور و برمان باشند تا مبادا کاریمان شود. آن ها هم آلاخون والاخون شده اند. مگر تا کی آن ها می توانند تحمل کنند. باید خودمان دست به کار شویم و به خانه سالمندان برویم.


هفته ای یک بار بچه ها همه به خانه سالمندان می آیند و دور هم هستیم و می شود آن جا لذت برد. البته اگر بچه ها کارشان سنگین نشود و کوچولوها امتحان نداشته باشند. وگرنه قرارهایمان دوسه هفته ای می شود. گرچه دیر به دیر می آیند ولی همان هم غنیمت است. حق هم دارند. گرفتاری اجازه نمی دهد. آن ها باید بیشتر از ما کار کنند. 


برنامه 40 ساله زندگیمان چه طور بود؟ اگر همه برنامه ها را به موقع و درست انجام بدهیم این طوری می شود.


بی خیال خانم. این ها را ول کن. بیا زندگی کنیم.

  • هاشم آبادی

زندگی

نظرات  (۹)

سلام.
به لطف خداوند و حضرت زهرا با شعری در مورد حضرت زهرا به روزیم.
منتظر شما و نظر های زیباتون.
تشریف بیارید
یا علی مدد
التماس دعای فراوان
یا حضرت مادر
سلام.
ممنون از نکاتتون
ممنون که سر زدید.
التماس دعا
  • فانوس جزیره ...
  • سلام علیکم
    حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :
    همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.
    ایام تسلیت باد .. التماس دعا
    عاقبتتون بخیر   

    سلام

    اگه زندگی را از صفر تا یک حساب کنیم ( حالا با نگاه تک بعدی ما راه بیاید) از صفرش تا  یک اش یا از سیا ه اش تا سفیدش هزار کیلومتر راه  هست . کی گفته که همه خونه داشته باشن ؟ کی گفته که همه باید به فکر اهل و عیال شون باشن ؟ می شه از اول زد به در بیخیالی و هر کاری که خواستی انجام بدی ... مگه نمیشه بچه هایت رو ول کنی به امون خدا و بذاری خودشون برن تویه جامعه و خلاف کار بشن...  یا مگه نمی شه بذاری با وجدان راحت دو سه تا هوویه درست و حسابی برای عیال مربوطه (از نوع دایم یا موقت )یا مگه نمی شه به جای خونه خریدن  یا  به جای تلاش برای یک زندگیه بهتز ُ همه ی پول هامون را بریم مواد بخریم بزنیم بر بدن ؟

    اگه بتونیم یک باشیم  خیلی های دیگه هم می تونن یک بشن . بعضی کار ها هست که اثراتش فقط به زندگی خودمون نمی مونه و روی بقیه هم اثر میذاره . (البته منظور اثرات مثبتشه)

    اگه این جوری بشم دیگه چی از زندگی می خوایم ؟ به حرف چارلی چاپلین که میگه خوشبختی فاصله ی این بدبختی تا بدبختیه بعدیه هم گوش ندید

    خلاصه خیلی مخلصیم

  • میلاد علیدوست
  • سلام خدمت شما...ایشالا که سلامت باشید...باموضوع "استفاده از فرصت ها "در خدمتم
    موفق وتندرست باشید.

    چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
    مرد گاریچی در حسرت مرگ!!
    دیگه زندگی همینه داداش

    باز حالا ما دوتا پیرهن از شما بیشتر پاره کردیم بهتر میدونیم!!
    سلام.
    شهادت حضرت زهرا تسلیت باد...
    با چند کلمه حرف راست منتظر شما و نظراتتون هستیم...
    نظرات زیبای شما باعث دلگرمیست...
    یا زهرا
    اللهم عجل لولیک الفرج

    التماس دعا
    واقعا وقتی ادم اینجوری نگاه میکنه دیوونه میشه و میگه خب که چی, اخرش چی.
    زندگیا چند دسته است ما ازین دسته ایم دغدغه هامون این مدلین, ولی بقیه چطورین؟ فرقمون چیه؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی