خط نوشته های درهم

من کار می کنم

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۳۹ ب.ظ


من هر روز صبح زود به سر کار می روم. من کار می کنم تا پول به دست بیاورم. تا شکم زن و بچه ام را سیر کنم. کار که عار نیست. جوهر مرد است. مردی که کار نداشته باشد مثل خودکاری است که جوهر ندارد. پس هیچ وقت نمی تواند بنویسد. (حوض نقاشی)


من به کار عادت کرده ام. هیچ کس کارکردن را دوست ندارند. همه ما دوست داریم که تا لنگ ظهر بخوابیم. ما دوست داریم پای تلویزیون بنشینیم و کارمان بیکاری باشد. من هم مثل همه که کار می کنند، سرم را پایین می اندازم و کار می کنم. به کسی هم کار ندارم که کار می کند یا نمی کند. برای من فقط حقوقی مهم است که آخر برج می آید به حسابم.


من کار می کنم. مثل کشاورزی که می کارد. من حقوق می گیرم، مثل کشاورزی که درو می کند. وقتی فصل درو می رسد خوشه چین های من کم هستند. یک زن و نهایتا یک بچه. خیلی که زور بزنیم دو بچه می آوریم. البته این را هم بگویم همین یکی دو خوشه چین، کل محصولت را درو می کنند و تو خود باید خوشه چین آن ها شوی. زن وسیله می خواهد، دختر لباس می خواهد و پسر اسباب بازی. پنجم برج که می شود باز باید کمرت را محکم ببندی و مردانه کار کنی.


ما هر روز سخت کار می کنیم، به خودمان فشار می آوریم، دهن خودمان را سرویس می کنیم، هر کاری که نباید بکنیم را می کنیم تا بعد سه ماه برویم به سواحل زیبای شمال. گرچه مدیرانمان به سواحل زیبای آنتالیا می روند ولی بچه های ما به همان سواحل ساخت ایران هم راضی هستند. همه پس اندازها و همه اضافه حقوق های اضافه کاری ها را در دریا می ریزیم و با دست و پایی دراز تر به خانه بر می گردیم. 


من کار می کنم و پول در می آورم و این پول ها را می دهم به کسانی که آن ها هم کار می کنند و برای کار کردنشان پول می گیرند. همه کار می کنیم و مدام پول هایمان را عوض به در می کنیم. این پول ها آنقدر دست ما می چرخد و می چرخد که سرگیجه می گیرد. آخر سر هم با تنی لش، جسمی خسته و چاک چاک روانه خزانه می شود.


من کار می کنم مثل خیلی های دیگر که کار می کنند. من حقوق ماهیانه ام فقط به زندگی ام می رسد و قسط هایم که ریشه اش در دریاست. اما خیلی ها هم حقوق ماهیانه شان صد برابر من است. گویا صد برابر من کار می کنند. نمی دانم شبانه روز آن ها چند ساعت است. همان هایی که وقتی کمکی ازشان بخواهی از ما هم ندارتر می شوند و زمانی که به آنتالیا می روند...


من سال هاست که کار می کنم. از سال هایی که کار نمی کردم چیزی خاطرم نیست. فکر هم نمی کنم که روزی برسد که بتوانم با زندگی که برای خود ساخته ام کار کردن را ترک کنم. من گاهی انقدر کار می کنم که راه خانه مان را یادم می رود. آنقدر کار می کنم که روز تولد دخترم را، پایه تحصیلی پسرم را هم قاطی می کنم. من برای  کار کردن ساخته شده ام. من به ضرب کُشت کار می کنم. من اگر بتوانم 24 ساعته کار می کنم. من کار می کنم تا خانواده ام در رفاه باشند. کار من نهایت خدمت من به خانواده ام است. دست کشیدن من روی سر بچه هایم مهم تر است یا اینکه روز ازدواجشان پول به پایشان بریزم؟ من کار می کنم. من کار می کنم. من کار می کنم...


یکی من را از برق بکشد. ساعت کار من تمام شده است.

  • هاشم آبادی

کار

حلال

نظرات  (۴)

چقدر کار میکنی؟

خسته نمیشی؟

گفتی جوهر یاد این قضیه افتادم:
یادتونه این قدیمیا وقتی میخواستن جایی رو مهر کنن از جوهر استفاده نمیکردن و فقط رو مهرشون یه "ها "میکردن و میچسبوندن رو برگه... میخوام بگم قدیمیا اینقد کار میکردن که حتی جوهرشون اضافه میومد و اینطور جاها ازش استفاده میکردن!!
کار اگه با لذت همراه باشه، کار نیست تفریحه. مخصوصا برای شما که مطمئنم لذت بخشه.
سلام  بر نگران ترین مرد جهان!
لازم می دانم چند نکته را متذکر شوم
1- سوژه بعضی مطالب شما نخ نما شده است.
2- از انسانی با مطالعه زیاد بعید است از عباراتی مانند "دهن خودمان را سرویس می کنیم" استفاده کند.
3- "امروز نه آغاز و نه انجام جهان است/ ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است"
4- بالاخره "علم بهتر است یا ثروت؟"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی