خط نوشته های درهم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

من کار می کنم

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۳۹ ب.ظ


من هر روز صبح زود به سر کار می روم. من کار می کنم تا پول به دست بیاورم. تا شکم زن و بچه ام را سیر کنم. کار که عار نیست. جوهر مرد است. مردی که کار نداشته باشد مثل خودکاری است که جوهر ندارد. پس هیچ وقت نمی تواند بنویسد. (حوض نقاشی)


من به کار عادت کرده ام. هیچ کس کارکردن را دوست ندارند. همه ما دوست داریم که تا لنگ ظهر بخوابیم. ما دوست داریم پای تلویزیون بنشینیم و کارمان بیکاری باشد. من هم مثل همه که کار می کنند، سرم را پایین می اندازم و کار می کنم. به کسی هم کار ندارم که کار می کند یا نمی کند.